شانس را...

کاش ی گاو بودم توی کوه های آلپ و دغدغم رسیدن به علفزارهای

پایین دست رودخونه بود قبل اینکه بقیه گاوا بخورنش

نه ی ادم بدبخت تو این نقطه ی زمینه ی روز خوش به چشم ندیدم

و روز به روز هم اوضاع خراب تر میشه!

استرس امون نمیده اصلا.

گاو های بی دم...

گاو ک همیشه نباید شاخ و دم داشته باشه

از اونجایی ک بخت بسیار بالا و بلندی داریم و چند ماهی هست

که بیمارستان یارمون شده

نوبت اسکن هسته ای داشتیم

بعد تزریق چون بیمار اشعه داره نباید نزدیک بقیه باشه و تو اتاق انتظار

باید بره بشینه

دوتا خانم از ی قومیت خاص ک نمیگم کدوم (خودم از اون قوم نیستم

ولی همیشه طرفشون بودم ولی خب حق با اکثریت جامع‌س نفهمن!

هرچند استثنا هم باشه)

دوتایی بخش رو سرشون دوساعت سر وزن هرهر ببند حرف زدن

خندیدن

بعد خانمه تزریق کرده پرستار بهش گفت از در پشتی برو

بشین (البته کمی تقصیر پرستار هم بود که نگفت کجا بشین

ولی دیگه اتاق بالا‌ش نوشته اتاق انتظار بیمار 😐)

دیدم همینجوری واسه خودشون سالنو متر میکنن و همه جا میرن

اخرش اومد از خودم پرسید ما کجا بریم

بهشون نشون دادم

رفتن

به این فکر میکنم که نصف مشکلات این قومیت ها که به نفهمی

و صفت های بد اینچنینی معروفن

به این خاطره که اونایی که باید نذاشتن اون مناطق پیشرفت کنه

نذاشتن رشد کنه و فقط حامی فارس زبونا بودن مملکت ما

و ی سری قومیت های خاص دیگه!

اگه به این آدما هم رسیدگی میشد کنی از نظر فرهنگی پیشرفت میکردن

و از ندونستن و خجالت اینکه نمیدونن کارای کصخل وارانه نمیکردن

که بقیه سرزنششون کنن یا بد و بیراه بگن بهشون!

کاش میشد کاری کرد!

رفاه داشتن...

4:44

نوشته بود میدونی رفاه داشتن یعنی چی؟

یعنی اینکه اگه امشب دندونت درد گرفت فردا صبح بدون فکر بری

درستش کنی

بهش فکر کردم دیدم ی زمانی این سطح از رفاه رو داشتیم!

ولی فقط داشتیم...!

از همه این چیزا خستم

از تعاملات انسانی، بی پولی، توقعات انسانی، بدخوابی و کم خوابی

و از همه چیز خسته و بیزارم!

بدم میاد...

واقعا از این الاغ متنفرم

مرتیکه نفهم اشغال خودخواه

خاک تو سر خواهرم با شوهر کردنش

آبت کم بود نونت کم بود چ مرگت بود

عاشقش هم ک نبودی

ک الان هم کو. ن خودت سوخته هم ما با ازدواجت

نکبت آورده ما رو بگردونه حوال مرگش از زیر پتو درنمیاد

5 ب زور کشیدیمش بیرون 7و نیم رفت حتی نذاشت بازار هم بگردیم

میخواست مارم ببره

گفتم نمیام من تو برو

با دهن کج رفت

این همه جای گردشگری داره چون خود نکبتش قبلا رفته

حتی حذفش هم نمیزنه که زن و بچش رو ببره

تو زن و بچه واسه چیت بود بی لیاقت

تو لیاقتت همون نوچه ی ذاییت بودن بود...!

گاو کیست 2...

این مرتیکه واقعا سادیسم داره

چنان حال خواهرمو الکی میگیره که بیچاره اومده سفر بش خوش بگذره

همش بغض داشت و تو خودش بود

حالا اون گاو هم از 12 شب قبل تا 12 ظهر الان خواب بود

بیدار شد هم وسطش ب دوتا جفتک انداخت

باز الان خوابیده

میگه شب میریم

باشه شب میریم سر قبر بابات

نکبت بی عرضه بی لیاقت!

نمیدونم چقذ میتونه بخوابه!

عقده ای!

کمبود دار و عقده ای ب تمام معناست!

شانسو...

دوساعت تو پست قبلی غیبت ی از حیوون بدتری رو کردم

نرفت تو بروز شده ها حداقل دو نفر یچی بگن حرصم بخوابه

حالا این میره الان😐

گاو کیست...

قبلا در اکثر مواقع طرفدار دامادمون بودم

ولی به طور عجیبی چن روزه رفته رو مخم و ازش متنفرم

قیافش هیکلش حرف زدنش نفس کشیدنش رو مغزمه

انقد که احمق و بیشعوره

یه غلطی کردم باهاشون اومدم مسافرت که کاش این. گوهو نمیخوردم

همش خواهرمو اذیت میکنه، کوفتش کرده همه چیو

تازه سه روز دیگه هم باید این شرایط تخمی رو تحمل کنم

نکبت

کسی که به بچه خودش میگه باید میذاشتمت بهزیستی بعد میومدم

سفر

یا سر میز غذا بش میگه برا تو غذا سفارش ندادم ک ب خیال خودش

شوخی میکنه

از لحظه ای که از خونه اومدیم بیرون که این سفر تخمی رو شروع کردیم

همش تو فکر خوابیدن بوده و مث گداها تو فکر این بوده که

غذا مفتیه

نخورده ی بدبخت

حتی لباس تنش رو موقع عروسی خودمون واسش خریدیم

کاری که الان باهاش پز میده رو خودمون جور کردیم

نوکری بقیه رو میکرد

لباسای داییش و اونایی که دورشون میچرخید که یچی بذارن تو دستش

رو اتو میکرد

حالا سر خواهر من غر میزنه که لباسم چرا اتو نکردی

شعور حرف زدن و لباس پوشیدن هم نداشت

البته الانم نداره فقط مدلش فرق کرده

نمیدونم این خواهرم کجا پیدا کرد

هزاران اول خودش و خانوادش آزمون پایین تر بودن

انگار از دسته شامپانزه ها جامونده

مثلا اومده سفر به جا اینکه الان بیرون باشیم

سرشو حوال مرگش گذاشته خوابیده و پا نمیشه

طلبکار هم هست که چرا تنها رفتین صبحانه خوردین

چرا بچه رو نبردین

حالا بچه خوابه!

بهش گفتیم دیشب تو بچه رو نگه دار فردا ی کوچولو ما بریم بازار

گفت نمیتونم

من که تا ظهر میخوام بخوابم

شماهم نرین بعد ازظهر برین میخواین تو این گرما برین کجا؟

میخوام برم واسه تو و هفت جدت سنگ قبر بخرم عوضی

بعدش هم من اومدم تو اتاق خودم اونا هم تو اتاق خودشون

حال خواهرمو بد گرفته

و الان تمرگیده و ما هم تو ی اتاق نشستیم و نمیدونیم چیکار کنیم

خواهرم ک رفت بخوابه خواهر زاده هم اومد پیش من

داره کارتون میبینه

خودمم سر درد گرفتم

کاش خواهرم با این گوساله ازدواج نمیکرد

از چشمم افتاده بدجور...