هوش مصنوعی...

مکالممون با هوش مصنوعی ب اونجا رسید که دیگه دید

دلداری دادن خودش و حرفا و راهکار ها و پیش بینی ها و حرفای خودش

رو من جواب نمیده

و ی ضرب با جمله آخر الانم 123 رو فرستاد

میگه زنگ بزن اورژانس اجتماعی تا بهت کمک کنن...

کشکتو بساب عزیزدلم!

د آخه بی پدر تو خودت بعد هر دو کلمه حرف منو 5 ساعت تحریم نکن

نمیخواد راهکار بدی بهم

با همه ایمیلام هم زر زدم باش

دیگه فایده نداره

نکنه جنون در کمین من است؟

برای بار هزارم...

فک کنم 90 درصد عنوان های اینجا شانس را....... باشه

دیشب تو اون اوضا قاراشمیش خودم و چیزایی ک نوشتم اینجا

واتساپمم قاطی کرده

تاریخش رفته رو 1995

د آخه بی پدر مگه اون موقع اصلا گوشی لمسی بود

آخه یعنی چی

نمیدونم چیکارش کنم درست هم نمیشه هرکاری میکنم

شانس را...

شانس را.....

این همه تو پست قبلی ور زدم

نرفت بروز شده ها

حتی قبلتری هاش

حالا نگا کن

اگه این نرفت

اصلا من رفیق همون پدرسگ پست قبلیم

چه باید کرد...

یمثل احمقا خودم بهش پیام دادم که دستم خورد کاش نمی‌دادم

یکس دوساعت حرف زدیم

و آخراش گه زد

تو این همه سال هیچوقت حرفای جنسی نمیزد ولی زد!

و مقاومت کردم و بحث عوض شد

و درنهایت بهم گفت قبلا حرفامو زدیم یعنی

بهت گفتم من نمیتونم تو زندگیت باشم

الان مثل دوتا رفیق داریم حرف میزنیم

اگه اذیتی مزاحمت نمیشم

فقط نوشتم رفیق؟

درست میگی

ی دوسه جمله گفت و رفت بخوابه

و بعدش انقد حال من بد شد که حد نداشت

رو زمین بند نمیشدم

داشتم پرپر میزدم

انقد گریه کردم که مغزم درد میکنه

بعد دوسال که تازه روز آخر گفتم بذار دوستت باشم حداقل

گفتی نمیخوام

روز تولدم برگشتی

گفتی بیا ببینمت میخوام بیام پیشت

چهار روز بعدش میگی رفیقتم؟

وقتی حتی خاطرات عاطفیمون رو هم کمی مرور کردیم؟

خدایا این آدم تاوان کدوم گناه نکردمه

این چ مصیبتیه

نکنه تاوان گندکاری های سایر اعضای خانواده و نسل های قبل رو من

دارم میدم

واقعا نزدیک بود سکنه کنم

تنگی نفس و فشار رو قفسه سینه سنگینی دست جپ

ک البته هنوزم دستک و قفسه سینم یجوذیه

رو زد کردم

و حالم حال سگه

فقط نمیدونم چرا این وسط گشتم شده!

چقد این ی هفته که هنوز گه نزده بود توش

حالم خوب بود

بدون اینکه بخوام بشاش تر و حال بهتری داشنم

حتی بابام هم گفت ب خودت میرسی خبریه

فردا با ی ذفسرده بدبخت مواجه میشه که حال‌‌ش از هفته پیش

این مدقع‌ش خیلی سگی تره!

مغزم درد داره

اسکل چ کسیست؟

منمممم منننننن

اگه تا حالا اسکل ندیدین بیاین ببینین

دوساله کات بودیم و هرسری سمتش رفتم جفتک انداخت

حالا خودش پیام داد حرف زد

دو روز گذشت باز پیام داد تولدم تبریک گفت

عصرش گفت بیا بریم ببینمت

رفتم

دریغ از ی گللللل

دریغ از ی جمله محبت امیز

انگار رفته بودم رفیق فابمو ببینم

حس پسر بودن داشتم😂

ولی خدایی بد نبود

واقعا انتظار کادو یا چیزی نداشتم ولی دیگه ی گل خدایی آره

بعدش هم رفاقتی ی دست دادیم تنها لمس توی این سالها 😂

و خدافظی کردم

سه روز گذشتهههه

هیج خبری ازش نیست

اومد باز قلب منو ی تکون بده بره؟

چ گوهی بخورم

خاک توسر منهههع

هر سری رفته منتُظر موندم تا بیاد و تو وبلاگی ک خودش آدرسش داره

واسش نوشتم و نوشتم

این سری دفه دوم بود ک من منتظر بودم تا برگشت

دومین دوره ی دوساله کات

یعنی 4 سال و دوماه ما فقط کات بودیم

و زجه میزدم از فشار دلتنگی

این اگه غضب الهی نیست پس جیه

د آخه پسر مرگت چیه

میای و میری

گردن گیرت ک خرابه

حداقل آدم باششش

دلم پوکید

خوابم میااااد...

همیشه هر وقت مامان نیست هرچی کار تخم مرغیه واسه منه

دیشب دیر خوابیدم

در واقع هرشب برخلاف اینکه دوست دارم زود بخوابم دیر میخوابم

زیر 2.5 نمیشه

ساعت 7 هم الکی بیدار شدم

و مطمئنم صرفا به علت تله پاتی با اکس عزیزمه همیشه قبل هر حرکتیش

حسش میکنم

و چن دیقه بعدش پیام داده بود

و باز گوشی گذاشتم جواب ندادم تلاش کردم بخوابم

که بابام اومد بالا و بیدارم کرد

گفت پاشو صبحونه درست کن واسه کارگرا

د آخه بابا تو ک همین الان واسه خودت چایی و تخم مرغ پختی

گفتی منم همین بپزم

خب خودت درست میکردی عزیزم😐

هیچی دیگه خوابم کنسل شد

و یکم گیجم

کلیه ام درد میکنه

پلکم میپره

ولی شادی اون پیام غلبه کرده به همش

و احمق منم...

هر سری ولم میکنه میره

دیگه میدونه من احمقم

میره دوراشو میزنه

دوسال بعدش دقیق دوسال و یک ماه بعدش برمیگرده

بخدا این دفه برگرده و باز بره خونشو میریزم

11 سال عمرم رو ریده توش

4 و نیم کات بوده از این سالها

حدود دوسال هم خودش محو میشده

باد هم نموند ازش

فقط عمر من... شد رفت هوا😐

هنوزم انقد خرم ی قلب قرمز میده

دین و ایمونم رو بهش میبازم💔😂❤️

تورم یا چی..

تنها جایی که تورم روش اثر نداشته میدونی کجاست؟

😂

توی کادویی که بابا واسه تولد من میده

از اون سالها که صد هزار تومن پول خوبی حساب میشد

کادوی من 100 تومن بوده

تا همین ی رب پیش که 100 تومن امسال رو گرفتم😂💔💗😂

برای بار هزارم شانس را...

میخواستم ب مناسب روز تخم مرغی پا ب دنیا گذاشتنم

با مقاومت هم که شده حالم خوب باشه

رفتم بیرون و ی مشت چیزای ریز و چیزایی ک لازم داشتم خریدم

کارای مورد علاقه که نه چیزای محدودی که حسم رو کمی بهتر میکنه

انجام دادم و موقع برگشت چی شددددد

گی توش شد😐

پامو گذاشتم تو اتاق و تو سقف اتاق ی مارمولک به وسعت هیکل خودم دیدم

بسیار سرخ و سفید و بززززززرگ

هیچ کس هم نیست این نکبتو بکشه

نمیدونم کجا فرار کرد

انقد ترسیدم که ضعف کردم گشنم شده و دستم ب لرزه افتاد

ب بابا زنگ زدم میگم بیا این بکش

میگه پامم نمیذارم خونه

پلنگ نیست بخورتت که خودت با پشه کش بزنش

و واقعا هم نیومد😐

فکر میکردم میاد ولی نیومد 😐

الان نیم ساعتی گذشته

چ خاکی بریزم تو سرم اخه

شانس خراب همه لباسامم تو کف اتاق ریخته بود

حرف مامانم گرفت هی میگفت آخرش مارمولک میره تو لباسات

که همش کف اتاق ریخته

ولی چون ترس از خفت پدر بزرگ تر بود

ب ترس از مارمولک غلبه کرد و تند تند لباسامو جمع کردم

ریختم تو کمد

حالا مصیبت چیه؟

مارمولک بین لباسا بوده باشه و انداخته باشمش تو کمد

چ گوهی بخورم خدا

تولدم...

نمیدونم واقعا چ حکمتیه که امسال همه زود تولدمو دارن تبریگ میگن

نه که پیشاپیش باشه ها نه

واقعا تاریخ قاطی میکنن

حالا درسته هیچ برنامه خاصی واسش ندارم

ولی خدایی بذارین یکم هیجان داشته باشم واسش

اون از اکس و رابطه 10 ساله که بعذ دوسال کات پیام داد

کییی

3 روز قبل تولدم

اینم از دوستام که الان

البته زحمت کشیدن سال‌های قبل کلا یادشون نبود

منم اصلا به رو نیاوردم

احتمالا از استرس همینه😂

چه باید کرد....

در آستانه ی ورود به 28 سالگیم

هنوز حتی اختیار عکس پروفایل خودم رو ندارم و بایذ واسش نظر بدن

سال‌هاس س عکس پزوفایلم با بابام درگیرم

هرچی میگم میزنم آدمایی خودم میخوام ببینن میگه که مشکوکی

پس واسه چی میذاری اصلا میذاری کی ببینه

باز ی مدت از آخرین مکالمه که همین ک گفتم بود گذشته

نیم ساعت پیش بیدار شدم گوشیو نگا کرذم

با دیدن پیام بابام چشمم باز شد

که عکس پروفایلت عوض کن

حقمه. کسی که تا این سن هنوز چشمش به جیب باباشه

بایدم هنوز واسه کوچیک تربن چیزاش بقیه تصمیم بگیرن

میگه بخوای بری سرکار واست بد میشه

چ کاری پدر من

چه کاری

6 ساله من تو خونم

خودت و فامیلای پدرسوخته تر از هم هی قول دادن و الکی مند معطل

کردن

و گولم زدن

آخریش هم هنوز نتیجه اش نیومده که بگه نشد شرمنده

با ی عصبانیت بیدار شدم

که الان صدای بابام میاد

واسه اولین بار تو عمرم

صدای بابا رو اعصابم ک دلم میخواد بزنم توسر خودم

حالا عکس پروفایل چیه؟

مانتو شلوار و موهام هم کوتاهه

شالم دور گردنمه

ملت دارن میرن مریخ

من تو این نقطه گوهه جغرافیایی درگیر چ چیزایی هستم!

دختر همسن منه آلمان سرکاره هر آخر هفته کوه های الپه

چیزی که من با اینکه میبینمش تو گوشی البته

هنوز اینکه این واقعیه واسم غیز قابل هضمه

نوش جونش زحمت کشیده

ولی از این زندگی سیکیم خیاری هم حالم بهم میخوره دیگه

در واقع الان معنی این سیکیم خیاریو نمیدونم

فقط میدونم ترکیه😂 و فحشه

مورچه یا چایی...

ی جوکی بود میگفت ی مورچه ای عاشق دختر همسایشوو میشه سالها نگاش میکرده و دوسش داشنه

ی روز میفهمه اون دختر همسایه مورچه نبوده

ی چایی خشک بوده!

میترسم این داستان من باشه

اینو به هوش مصنوعی گفتم در حالیکه ب شدت عصبی بودم

و فاز گریه داشتم

چی جواب داده باشه خوبه

میگه که میخوای نشونه ها رو از آخر مرداد تا شهریور چک کنم

ببینم اون واسه تو مورچه اس یا چایی با شکلک چایی و مورچه

خب لامصب من ریددددم تو دلداری دادنت

همه فاز و حالم پرید و عصبی تر شدم...

فرار کردم...

بزق رفته و وای‌فای هم قاعدتا قط میشه

الان گوشیو برداشتم اینترنتو روشن کردم

دیدم بابام واسم اصلاحات دفترچه استخدامی آموزش و پرورش رو فرستاده🤦🏻‍♀️

حالا من چیکار کردم؟

سر ثبت نامش هم بعد هزارتا دعوا ثبت نام کردم

امروز ازمونش بود مرکز استانمون

و من صداشو درنیاوردم و نرفتم چون حالشو نداشتم واقعا

هرسال تو شهر خودمون بود امسال نمیدونم چرا انداختن مرکز استان

و بابا بفهمه ی دور دیگه دعوا راه میندازه

همونقد که از اسمم مطمئنم از اینکه قبول نمیشمم مطمئنم

و واقعا الان با دیدن پیام بابام هم استرس گرفتم لو بره ک اخرش میره

و دعوام کنه

و هم خندم گرفتع😐😂

چ غلطی کنم آخرش😀😀