حتی سگای ولگرد تو خیابون هم این موقع تو لونشون

زیر درختی بوته ای چیزی میخوابن

دیگه ول نمیگردن

بعد من باید بیدار بشینم که داداش زبون دراز ولگردم تشریف بیاره خونه

و استرس هم داشته باشم که الان بابا اگه بیدار شد سراغشو گرفت

چی بگم

واقعا با ی مشت آدم گند و گوه محاصره شدم

که فقط بهم اضطراب و تنش وارد میکنن و مسیر زندگیمو مختل میکنن

خو بیا خونت دیگه بی صاحاب

بش زنگ زدم میگم بیا خونه دیگه شیش متر زبون درآورده که

با ماشین نیومدم با دوستمم اونم داره الان بازی میکنه وسط بازیه

نمیدونم کی میام

بی لیاقت بی عرضه

بعد من هوا تاریک شد حتی 6 عصر هم باشا

گوشیم زنگ میخوره بابا کجایی شبه ها نمی‌خوای بیای خونه مگه

بعد این نکبت تازه 19 سالش شده داره واسم زبون درمیاره

ای دلم میخواد بزنم تو دهنش که بار آخرش باشه زر زر میکنه از خواهر

و برادر شانس نیاوردم کلا

دوتا عن