از زندگی با خانواده خستم

دیگه نمیتونم

هرچقد میخوام بپذیرم و کنار بیام نمی‌تونم

زندگی با خانواده اینطوریه که هر روز یه قاشق سم میخوری

ولی نمیمیری!

هر بحث و کمبود منابع مالی دیگه نمیکشم

از غم و مشکلات دارم خل میشم دیگه

یکی با یکی عادیم حرف میزنه من استرس میگیرم مثل سگ

همش حس میکنم دعوا میشه

گریه دارم

یه قرون هم پول ندارم که بخوام ی گوهی باهاش بخورم

حتی واسه اینکه از کسی ی سوالی بپرسم هم میترسم

از داد و هوار

خدایا چیکار کنم آخه