برای بار هزارم باید به گه شانسیم اذعان کنم

رفتم ی پارچه خریدمه سر اونم سرم داستان پیاده شد

الان دوخته شدش بهم دادن

انقد زشته تنخورش که حد نداره

و چقد تنگ

و اونی که دوخته میگه ن قشنگه

در حالیکه چندشم میشد ازش انقد زشت شده

تو این بی پولی که دل و زدم ب دریا و اینو خریدم کاش نمیخریدم

ریده شده توش

😭😭😭

خیاط هم آشنای مویرگیه نمیشه هیچی گفت

عصبیم