امروز داشتم میگفتن بچه که بودم حدودا 3 ساله ی روز صب که از

خواب بیدار میشم میزنم زیر گریه میگم که بابا با ی خانم لباس قرمزی بود

گفتن شاید خواب دیدم

و گذشته

و الان توی سن بزرگسالی که خودم شاهد خیانت بابام هستم و نمیتونم

هیچیم بگم و هیچی به رو نمیارم

فکرم رفت سمت اینکه شاید اون موقع هم بابام رو واقعا دیده بودم

و ی خواب نبوده!

شاید به همین خاطر همیشه میترسیدم بابام با کسی حرف بزنه!

و واقعا میزد و میزنه!

شاید ب همین خاطر همیشه میترسیدم طرفم بره و با کس دیگه حرف بزنه

که رفت

ولی حرف زدنش نمیدونم!

خیانت کثیف ترین کاریه ک آدم میتونه بکنه!

دلم واسه مامانم میسوزه!

بت بابام ک تو مغزم بود و میپرستیدمش

شکسته!